اندر احوالات ماه ششم ...
به نیمه سال اول زندگیت رسیدی و توی همین شش ماه من و بابایی رو عاشق و شیفته خودت کردی ! هر روز با دیدن شگفتی که توی اون روز برامون رقم میزنی ذوق زده تر از قبل میشیم ! دیگه با کمک مامانی میتونی بنشینی ... صورت مامان رو توی دست هات میگیری و سعی میکنی بینیم رو لیس بزنی ... به نیمه سال اول زندگیت رسیدی و توی همین شش ماه من و بابایی رو عاشق و شیفته خودت کردی ! هر روز با دیدن شگفتی که توی اون روز برامون رقم میزنی ذوق زده تر از قبل میشیم ! اسم خودت رو دیگه کامل میشناسی و با شنیدن اسمت برمیگردی ... دیگه با کمک مامانی میتونی بنشینی و بعد هم خودت برای چند دقیقه خودت رو نگه میداری ... جیغ های بنفش میکشی...